در جریانید ک حدود یکی دو ماه پیش گوشیم خراب شد...خب دیشب معلوم شد ک ال سی دیش نسوخته و این خوبه و احتمالا هم درست میشه هرچه زودتر...ازون طرف اون روز مامان جون صدام کرد گفت: گوشیت درست شد؟گفتم نه هنوز...گفت خب فکرشو نکن برا کادویِ قبولیت میخوام برات گوشی بخرممن از درون:من از بیرون:خیلی ممنون نمیخواد زحمت بکشید مرسیدیگه ب داییم گفته ک بره برام ی گوشی بگیره و احتمالا فردا پس فردا بهم بده:))ــــــــــیه مشکلی بود ک مامان جون اینا میتونن کمک کنن و حل شه،تا قبل از اعلام نتایج من اصن یه وضعی شده بود ک میگفتن نع! ما هیچکاری نمیکنیم!!!بعد ازون هفته ک دیگه جوابا اومده... گوشی رو ک اون روز بم گفت، امروز هم زنگ زد ب مامانم ک بیا برا اون مشکله هرچی میخوای ببرـــــــــــــــــخنده ام گرفته بود ب مامانم میگم فک کن اگه پزشکی قبول شده بودم ماشین میخریدن برام دیگه(وی پس از خنده بیرون از درون آه میکشد!)ــــــــــاحتمال خیلی زیاد سه شنبه شب دیگه میریم سمت یزد ک چهارشنبه کارارو بکنیم و ایشالا فازِ جدید زندگی رو شروع کنمــــــــــــــــــدیگه نیاز نیست ک بگم همه چی شلوغ پلوغه و قاطی پاتیه دیگه در جریانید دیگهپ.ن بی ربط: میدونم براش سخته ک درخواست پول کنه و کارش هم خیلی سخته ولی خب چ میشه کرد زندگی فاکدآپه دیگهیکشنبه ۱۳۹۸/۰۶/۳۱ ♦ 13:28 ♦ Sky ♦ بخوانید, ...ادامه مطلب
در حال گرفتنه یه تصمیمی ام که کیلومتر ها تا حاشیه امن زندگیم فاصله اشه... امیدوارم به روزهایی که هرروز روشن تر از دیروز دارن برام از راه میرسن , ...ادامه مطلب