کار درستی کردم عایا؟؟؟

متن مرتبط با «واقعا» در سایت کار درستی کردم عایا؟؟؟ نوشته شده است

بذارید بگم واقعا چه خبره...

  • با وجود اینکه نشون میدم ک خیلی خوشحالم و هیجان زده ام و آخ جون من میرم میترکونم ولی خودمم ک از گریه هایِ هرشبم خبر دارم...پشیمونم بابت تلاش هایی ک نکردم، بابت روزهایی ک میاد جلو چشمم ک میتونستم بهتر باشم و نکردم بابت روز کنکور بابت همه 3 تا 6 سال گذشته! بابت همه اش پشیمونم...ناراحتم،نگرانم و نمیدونم چطور از شرمندگی خودم و خانواده ام در بیام...هرچند ک اون ها هم میگن ک خوشحالن و دارن هرکاری میکنن ک من با خیال راحت برم...اما خودم،انقدر شرمنده خودمم و انقدر از خودم عصبانی ام ک حد نداره، پر از احساساتِ ضد و نقیض ام خوشحال بابت اینکه خداروشکر ک شد خداروشکر روزانه اس ی شهر خوب و خب از حق نگذریم رشته خوبی هم هست...و ناراحت بابت اینکه میتونست بهتر باشه خیلی خیلی خیلی خیلی بهتر:(حالا خیلی دور نریم (نخوایم رو اینکه فلان رشته و فلان شهر و فلان دانشگاه رو هوا میشد اگر ک فلان جور خونده بودم رو درموردش حرف بزنیم) با اختلاف 9 نفر شیراز قبول نشدم:(((هنوزم قراره نشون بدم خیلی خوشحالم بابت قبولیم قراره نشون بدم ک اصلا همونی ک میخواستم و قراره  توش بهترین باشم بهتررررین... کارنامه سبز اومده و تنها رشته ای ک بعد این قبول میشدم همین رشته بندرعباس بود!!! (واقعا جایِ شکر داره ک یزد شد حداقل) و خب این دوباره هم ناراحتم کرد و هم خوشحال ،شانس آوردم یعنی؟نمیدونم...میگم اگه انتخاب رشته ام مردود میشد چی؟ اینجوری یا مجبور میشدم بمونم پشت کنکور و یا میرفتم دانشگاه آزاد یا غیرانتفاعی! بهم گفتن فکرهاتو بکن ببین میخوای بری یزد یا بری آزاد همینجا؟ و من فکر کردم فکر کردم و فکر کردم! گفتم میخوام برم!!! اما مثل همیشه ک سر تصمیم گیری مشکل دارم و مثل همیشه ک سر تصمیم گیری های مهم دو دل میشم , ...ادامه مطلب

  • انگار شوخی بود واقعا!

  • در راستای پست قبلی ، هیجانِ 6 ساعته ای بود و گذشت, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها