دلتنگم و با هیچکسم میل سخن نیست ولی عجیب میل پاچه گرفتن هس!
ینی شدم میرغضب! دلم میخواد ن تنها همه رو جررر بدم بلکه تمام رفتارهایی ک ازشون بدم میاد رو بکوبم تو صورتشون تا بشوره ببره ایت تعریفایی ک ازشون کردم
میدونی خوابگاه خوبه،ی نوع زندگیه جدیده ولی ی جایی ک بزنه زیر دلت راه حلش حتی خواب هم نیست! چون ی سری جلبک انقد صدا میدن ک بدخواب میشی!!!
فردا ۲ تا امتحان دارم و ۲ روز گذشته رو ول گشتم و فقط امروز خوندم و دارم از استرس هم جر میخورم
هوا گرمه نمیتونم در تراس رو باز کنم چون بعضیا صدای نکرشونو میندازن تو کلشون و نمیفهمن هوای اتاق باید عوض شه.
داره حالم بهم میخوره ک یکی فک میکنه اگر حرف بد بزنه ب ملت خیلی شاخه یا خوبه! حالم داره بد میشه واقعا
چقدر رو مخه سوالای مسخره ازین دست ک میبینتت و میگه عع از دانشکده اومدی؟ :/
وای خدا بگذره زودتر آخر هفته شه من بررررم
_____
ب انتقالی فکر کردم ولی اینکه رشته من اینجا جدیده و ک لی توجه میکنن و اینا باعث میشه دودل باشم برای این کار و انقدر دو دلی زیاد هست ک هیچ کاری نکنم:/ یعنی اصلا ب هم اتاقی و دوست و اینا وابستگی خاصی ندارم هرچند ک تا ۲ هفته پیش فک میکردم آه من نمیتونم برم و ازین آدما دور شم! ولی الان فقط میخوام برررررم و نبینمشون
خلاصه ک عصبانی ام هم از خودم هم از عوامل خارجی! امیدوارم خیر باشه
کار درستی کردم عایا؟؟؟...برچسب : نویسنده : purpledream بازدید : 172