این مسیر زندگی لعنتی

میدونی این چند وقته اخیر با خیلی ها ازین حرف های انرژی بخش زدم!‌آخر حرفام هم معمولا گفتن ک حالشون خیلی بهتره و روزهای بعد ک احوالشون رو پرسیدم خداروشکر رو ب راه بودن.

اما خودم! گیر کردم وسط یک ماجرایی که تازه اولشه!!! یعنی حجم اتفاقاتی ک تو راهه برام غیر قابل پیش‌بینی عه.

داره بارون میاد، پنجره رو باز کردم، هوا چقدر خوبه خدایا شکرت.

پارسال این موقع ها چ روزهای عجیبی بود! تقریبا همین روزها بود ک ی خبر خیلی بد بِهمون رسید، حجم فوق‌العاده زیادی از استرس و فکر و احساسات نا مفهوم، شرایطِ بسیار سختی بود، طول کشید تا اوایل تیر و بعد موقتا حل شد و تا آخر شهریور پرونده اش نیمه بسته شد هرچند ک تبعاتش همچنان گریبان گیره اما خب به هر ترتیبی که بود گذشت.

۲ سال پیش این موقع ها!!! حتی یک لحظه هم نمیخوام بهش برگردم!

۳ سال پیش این موقع ها؟ وای ک چقدر احمق بودم!!!

قبل تر از اون هم زندگی نیاز ب یادآوری نیست ماجراهای خودش رو داشت اما به اندازه ۳ سال گذشته نبود و البته ک بچه بودم و حساب نیست...

وقتی به عقب نگاه میکنم میبینم ک مسیر چقدر طولانی بود چقدر سخت بود چه روزهایی رو گذروندیم ک حتی فکرش رو هم نمیکردم ..‌.

و هنوز روزهایی رو پیش رو داریم ک فکرش رو نمیکنمَ! امیدوارم به خیر بگذره، خانواده ام سالم باشن و تمام بحران ها زودتر تموم بشه.

شرایط ممکنه طوری تغییر کنه که خیلی چیز ها عوض بشه خیلی چیز ها.

تا جایی که نگاه من قد میده یک دور تو سَرم رفتم تا تهش رو! یکیش واقعی تره و آخرش برای من درد عمیقی رو به همراه خواهد داشت، یکیش خوشبینانه تَره و دست به دعام ک اگر خیره زودتر اتفاق بیافته.

دخالت نمیکنم، حتی حرفی نمیزنم چون وقتی حرفم فهمیده نشه انگار ک کسی دست روی گلوم میذاره و فشار میده ، پس هیچی نمیگم، قضاوت نمیکنم و تمام ترس و استرس و ناآگاهیم رو به خدا میسپارم و امیدوارم ک به خیر بشه.

دوباره روزهای پر استرس داره برمیگرده، همه انقدد بالا پایین تو زندگی دارن؟

یه موقع هایی میگم کاشکی منم به جای اینکه الان به این فکر کنم ک مسیر زندگیم قراره به کدوم سمت بره درگیر این بودم ک فلان لباس رو بخرم و جواب پیام فلانی رو بدم یا ن! اما خب مسیر لعنتی زندگی همینه دیگه اونجوری که ما انتظار داریم نیست.

خدایا خودت بخیرش بکن، من دیگه کسی رو بجز تو ندارم که ازش کمک بخوام.