21 روز تا پایان 21 سالگی:)

در حالی که تنها خوشحال و پرمشغله صبح ساعت 6 بیدار شدم و یک ساعت بعدش دوباره 2 ساعتی خوابیدم و پاشدم و جمع و جور کردم و با دوستام حرف زدم و برنامه ریزی کردم برای هفته های آینده و برای اولین بار با دوست عزیزی تصویری حرف زدم و اولین بار تصویری تو اینستا زنگ زدم به بابام و هی در حال حرف زدن فیلتر عوض کردیم و کُلی به حاشیه های موجود در هفته های گذشته پر و بال دادم و خوش‌آیند بوده برام الان نشستم بنویسم از حس خوبم و بعدش برم دنبال کاری ک از ساعت 12 امروز بعد از 3 ماه تصمیم گرفتم انجامش برم پاورو بسازم بره

تا الان با تمام تلخی و شیرینی های امسال برایند اتفاقات خوب و مثبت بوده:) چراغ های مسیرم یکی یکی روشن میشه و میفهمم که خداروشکر توی جاده‌ی درستی ام.

امیدوارم به آینده و داشتن یک هفته طلایی پیش رو :)

انگیزه ساختن مرحله به مرحله زندگیم برام پر رنگ تر شده و بعد از گذروندن یک هفته پر سر و صدا و کُلی حرف زدن موضعم مشخص شده و روشن تر از قبل شده ک چیو ب کی بگم و البته امیدوارم کسی صدای تلفن حرف زدن هامو نشنیده باشه و کسایی ک در جریانِ یه سری چیزا قرار گرفتن ( هرچند نه چندان مهم) راز دار باشن:)

هم اتاقی ندارم و ازین بابت خوشحالم

به قول S الان نیاز نیست کاری به آینده و اینکه میخواد چی بشه داشته باشم و بهتره لحظه رو به بهترین شکل زندگی کنم.

چقدر آسمون قشنگه:)) دیدینش؟

امیدوارم آخر هفته ی خیلی خوبی داشته باشید و اوضاع بر وفق مرادتون باشه

زمستونتون زیبا:)